جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 17

1. تجلى الرّاح من كاس تصفی الرّوح فاقبلها

2. که می بخشد صفای می فروغ خلوت دل ها

3. انلنى جرعةً منها ارحنی ساعةً عنّى

4. که ماند از ظلمت هستی درون پرده مشکل ها

5. به جان شو ساکن کعبه بیابان چند پیمایی

6. چو نبود قرب روحانی چه سود از قطع منزل ها

7. برآر ای بحر بی پایان ز جود بی کران موجی

8. که خلق تشنه لب مردند بر اطراف ساحل ها

9. مرا نظارۀ محمل ز سلمی باز می دارد

10. که باشد برق استغنا زند آتش به محمل ها

11. تو سلطان فلک قدری چه باشی با گداطبعان

12. تو خورشید جهان تابی چه گردی شمع محفل ها

13. صفای جام می جامی برد زنگ غم از خاطر

14. اذا ماتلق من هم فحاولها و ناولها


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر بارهٔ آهنینی به پای
* سپهرت بساید نمانی به جای
شعر کامل
فردوسی
* ظلم است در یکی قفس افکندن
* مردار خوار و مرغ شکرخا را
شعر کامل
پروین اعتصامی
* یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست
* که سروهای چمن پیش قامتش پستند
شعر کامل
سعدی