جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 18

1. نسيم الصّبح زر منی ربا نجد و اقبلها

2. که بوی دوست می آید از این پاکیزه منزل ها

3. چو گردد شوق وصل افزون چه جای طعن اگر مجنون

4. به بوی هودج لیلی فتد دنبال محمل ها

5. دل من پر ز مهر یار و او فارغ نبودست آن

6. که می گویند راهی هست دل ها را سوی دل ها

7. رسید اینک ز ره سلمی و من از ضعف تن زین سان

8. فخذ یا راح روحی تحفةً منّى و اقبلها

9. مریز ای ابر دیده آب حسرت بر سر راهش

10. که دور اولی سُم اسبش ز آسیب چنین گل ها

11. مرا از هجر او در دل گره می بود صد مشکل

12. چو دیدم شکل او فی الحال حل شد جمله مشکل ها

13. ز جور دور غم فرجام جامی قصّه ها دارد

14. ولكن خوف املال الندامی لم يطولها


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
* کوته کنیم که قصه ما کار دفترست
شعر کامل
سعدی
* به جان زنده‌دلان سعدیا که ملک وجود
* نیرزد آنکه وجودی ز خود بیازارند
شعر کامل
سعدی
* وصیت همین است جان برادر
* که اوقات ضایع مکن تا توانی
شعر کامل
سعدی