شیخ بهایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 10

1. عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود

2. نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود

3. کارکنان سپهر، بر سر دعوی شدند

4. آنچه بدادند دیر، باز گرفتند زود

5. حاصل ما از جهان نیست بجز درد و غم

6. هیچ ندانم چراست این همه رشک حسود

7. نیست عجب گر شدیم شهره به زرق و ریا

8. پردهٔ تزویر ما، سد سکندر نبود

9. نام جنون را به خود داد بهائی قرار

10. نیست بجز راه عشق، زیر سپهر کبود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پندم مده ای دوست که دیوانه سرمست
* هرگز به سخن عاقل و هشیار نباشد
شعر کامل
سعدی
* خلاف نفس کلید در بهشت بود
* به هر چه نفس تولا کند تبرا کن
شعر کامل
صائب تبریزی
* زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
* در دست سر مویی از آن عمر درازم
شعر کامل
حافظ