صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5593

1. زمین کان نمک گردیده است از شور سودایم

2. به جای گرد مجنون خیزداز دامان صحرایم

3. ریاض دردمندی را من آن نخل برومندم

4. که می ریزد چو اوراق خزان داغ از سراپایم

5. خلل در لنگر تمکین من طوفان نیندازد

6. ز بس از گوهر سنجیده لبریزست دریایم

7. ندارد نقطه خاک سیه روشندلی چون من

8. فلک واکرده مکتوبی است پیش چشم بینایم

9. درین دریای پر آشوب خود را جمع چون سازم؟

10. که وحشت می کند از یکدگر چون موج اعضایم

11. به دنبال تمنا می روم با آن که می دانم

12. که می سازد بیابان مرگ ناکامی تمنایم

13. فریب مهربانی خوردم از گردون، ندانستم

14. که در دل بشکند خاری که بیرون آرد از پایم

15. درین معموره وحشت فزا در هر کجا باشم

16. بغیر از گوشه دل، عضو بیرون رفته از جایم

17. ز فکر نرگس مخمور او بیماریی دارم

18. که می سوزد به جای شمع بر بالین مسیحایم

19. خدا از بر گریز این نوبهاران را نگه دارد

20. که از فیض هوا قد می کشد چون سرو مینایم

21. در احیای سخن می کرد انفاسم مسیحایی

22. اگر درد سخن می داشت صائب کارفرمایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بر سر پروانه شمع از بهر آن سوزد که هست
* جذبۀ عشقی که خاکستر به خاکستر کشد
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
* آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد
شعر کامل
حافظ
* پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست
* که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست
شعر کامل
سعدی