صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5315

1. از سواد شهر وحشت می کند دیوانه ام

2. می کشد از لفظ دامن معنی بیگانه ام

3. داغ دارد پاکی دامان من فانوس را

4. شمع را دست حمایت می شود پروانه ام

5. دل به درد آید ز عاجزنالی من سنگ را

6. آسیا را باز می دارد ز گردش دانه ام

7. خانه من چون کمان پاک است از اسباب عیش

8. پر برآرد میهمان چون تیردر کاشانه ام

9. باده گلرنگ نتواند مرا سیراب کرد

10. می مکد انگشت ساقی رالب پیمانه ام

11. گر چه چشم نوبهار از لاله من روشن است

12. باده را می سوزد از لب تشنگی پیمانه ام

13. با خرابیهای ظاهر باطنی دارم چو گنج

14. جغد باشد نیل چشم زخم در ویرانه ام

15. گر چه زندانی است دست خالیم در آستین

16. کارساز عالمی از همت مردانه ام

17. نیست از موج حوادث بر دلم صائب غبار

18. جوهر شمشیر باشد ابجد طفلانه ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
* بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
شعر کامل
حافظ
* آن سرو که گویند به بالای تو ماند
* هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند
شعر کامل
سعدی
* چنین است کردار گردون پیر
* گهی چون کمانست و گاهی چو تیر
شعر کامل
فردوسی