رهی معیری_دیوانغزل ها-جلد سوم (فهرست)

شمارهٔ 16-آغوش صحرا

1. عیبجو دلدادگان را سرزنش ها میکند

2. وای اگر با او کند دل آنچه با ما میکند

3. با غم جانسوز می سازد دل مسکین من

4. مصلحت بین است و با دشمن مدارا می کند

5. عکس او در اشک من نقشی خیال انگیز داشت

6. ماه سیمین جلوه ها در موج دریا می کند

7. از طربناکی به رقص آید سحرگه چون نسیم

8. هر که چون گل خواب در اغوش صحرا میکند

9. خاک پاک آن تهی دستم که چون ابر بهار

10. بر سر عالم فشاند هر چه پیدا می کند

11. دیده آزاد مردان سوی دنیای دل است

12. سفله باشد آنکه روی دل به دنیا می کند

13. عشق و مستی را از این عالم بدان عالم بریم

14. در نماند هر که امشب فکر فردا می کند

15. همچنان طفلی که در وحشت سرایی مانده است

16. دل درون سینه ام بی طاقتی ها می کند

17. هر که تاب منت گردون ندارد چون رهی

18. دولت جاوید را از خود تمنا میکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود
* چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
* گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
شعر کامل
سعدی
* پند پیرانه دهد واعظ شهرم لیکن
* من نه آنم که دگر پند کسی بپذیرم
شعر کامل
حافظ