اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 418

1. در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس

2. هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس

3. یاد میدار آنکه: هستی هر نفس با دیگری

4. ای که بی‌یاد تو هرگز بر نیاوردم نفس

5. میروی چون شمع و خلقی از پس و پیشت روان

6. نی غلط گفتم، نباشد شمع را خود پیش و پس

7. غافلست آنکو به شمشیر از تو می‌پیچد عنان

8. قندرا لذت مگر نیکو نمیداند مگس؟

9. کویت از اشکم چو دریا گشت و میترسم از آنک

10. بر سر ایند این رقیبان سبکبارت چو خس

11. یار گندم گون بما گر میل کردی نیم جو

12. هر دو عالم پیش چشم ما نمودی یک عدس

13. خاطرم وقتی هوس کردی که: بیند چیزها

14. تا ترا دیدم، نکردم جز به دیدارت هوس

15. دیگران را از عسس گر شب خیالی در سرست

16. من چنانم کز خیالم باز نشناسد عسس

17. اوحدی، راهش به پای لاشهٔ لنگ تو نیست

18. بعد ازین بنشین که گردی بر نخیزد زین فرس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
* از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار
* تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
شعر کامل
حافظ
* حافظ چو آب لطف ز نظم تو می‌چکد
* حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
شعر کامل
حافظ