مولوی_مثنوی معنویدفتر چهارم (فهرست)

شماره 12 - معالجه کردن برادر دباغ دباغ را به خفیه به بوی سرگین

1. خلق را می‌راند از وی آن جوان

2. تا علاجش را نبینند آن کسان

3. سر به گوشش برد هم‌چون رازگو

4. پس نهاد آن چیز بر بینی او

5. کو به کف سرگین سگ ساییده بود

6. داروی مغز پلید آن دیده بود

7. ساعتی شد مرد جنبیدن گرفت

8. خلق گفتند این فسونی بد شگفت

9. کین بخواند افسون به گوش او دمید

10. مرده بود افسون به فریادش رسید

11. جنبش اهل فساد آن سو بود

12. که زنا و غمزه و ابرو بود

13. هر کرا مشک نصیحت سود نیست

14. لاجرم با بوی بد خو کرد نیست

15. مشرکان را زان نجس خواندست حق

16. کاندرون پشک زادند از سبق

17. کرم کو زادست در سرگین ابد

18. می‌نگرداند به عنبر خوی خود

19. چون نزد بر وی نثار رش نور

20. او همه جسمست بی‌دل چون قشور

21. ور ز رش نور حق قسمیش داد

22. هم‌چو رسم مصر سرگین مرغ‌زاد

23. لیک نه مرغ خسیس خانگی

24. بلک مرغ دانش و فرزانگی

25. تو بدان مانی کز آن نوری تهی

26. زآنک بینی بر پلیدی می‌نهی

27. از فراقت زرد شد رخسار و رو

28. برگ زردی میوهٔ ناپخته تو

29. دیگ ز آتش شد سیاه و دودفام

30. گوشت از سختی چنین ماندست خام

31. هشت سالت جوش دادم در فراق

32. کم نشد یک ذره خامیت و نفاق

33. غورهٔ تو سنگ بسته کز سقام

34. غوره‌ها اکنون مویزند و تو خام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عقل حیران شود از خوشهٔ زرین عنب
* فهم عاجز شود از حقهٔ یاقوت انار
شعر کامل
سعدی
* دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی
* زنهار بد مکن که نکردست عاقلی
شعر کامل
سعدی
* ژاله و صبح بهم یافته کافور و گلاب
* زاین و آن داروی هر درد سر آمیخته‌اند
شعر کامل
خاقانی