مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 26

1. هر لحظه وحی آسمان آید به سر جان‌ها

2. کاخر چو دردی بر زمین تا چند می‌باشی برآ

3. هر کز گران جانان بود چون درد در پایان بود

4. آنگه رود بالای خم کان درد او یابد صفا

5. گل را مجنبان هر دمی تا آب تو صافی شود

6. تا درد تو روشن شود تا درد تو گردد دوا

7. جانیست چون شعله ولی دودش ز نورش بیشتر

8. چون دود از حد بگذرد در خانه ننماید ضیا

9. گر دود را کمتر کنی از نور شعله برخوری

10. از نور تو روشن شود هم این سرا هم آن سرا

11. در آب تیره بنگری نی ماه بینی نی فلک

12. خورشید و مه پنهان شود چون تیرگی گیرد هوا

13. باد شمالی می‌وزد کز وی هوا صافی شود

14. وز بهر این صیقل سحر در می‌دمد باد صبا

15. باد نفس مر سینه را ز اندوه صیقل می‌زند

16. گر یک نفس گیرد نفس مر نفس را آید فنا

17. جان غریب اندر جهان مشتاق شهر لامکان

18. نفس بهیمی در چرا چندین چرا باشد چرا

19. ای جان پاک خوش گهر تا چند باشی در سفر

20. تو باز شاهی بازپر سوی صفیر پادشا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با کمال تو فلک یک نقطه است
* با وقار تو زمین یک خردل
شعر کامل
انوری
* با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است
* با دهان خشک مردن بر لب دریا خوش است
شعر کامل
صائب تبریزی
* از ترشرویی ما خاک چه پروا دارد؟
* می اگر سرکه شود تاک چه پروا دارد؟
شعر کامل
صائب تبریزی