مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 17

1. آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا

2. جان گفت ای نادی خوش اهلا و سهلا مرحبا

3. سمعا و طاعه ای ندا هر دم دو صد جانت فدا

4. یک بار دیگر بانگ زن تا برپرم بر هل اتی

5. ای نادره مهمان ما بردی قرار از جان ما

6. آخر کجا می‌خوانیم گفتا برون از جان و جا

7. از پای این زندانیان بیرون کنم بند گران

8. بر چرخ بنهم نردبان تا جان برآید بر علا

9. تو جان جان افزاستی آخر ز شهر ماستی

10. دل بر غریبی می‌نهی این کی بود شرط وفا

11. آوارگی نوشت شده خانه فراموشت شده

12. آن گنده پیر کابلی صد سحر کردت از دغا

13. این قافله بر قافله پویان سوی آن مرحله

14. چون برنمی‌گردد سرت چون دل نمی‌جوشد تو را

15. بانگ شتربان و جرس می‌نشنود از پیش و پس

16. ای بس رفیق و همنفس آن جا نشسته گوش ما

17. خلقی نشسته گوش ما مست و خوش و بی‌هوش ما

18. نعره زنان در گوش ما که سوی شاه آ ای گدا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلم ز حلقه زلفش به جان خرید آشوب
* چه سود دید ندانم که این تجارت کرد
شعر کامل
حافظ
* کس زبان چشم خوبان را نمی داند چو ما
* روزگاری این غزالان را شبانی کرده ایم
شعر کامل
صائب تبریزی
* بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
* مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند
شعر کامل
حافظ