مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 10

1. مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا

2. مهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده با

3. بر خوان شیران یک شبی بوزینه‌ای همراه شد

4. استیزه رو گر نیستی او از کجا شیر از کجا

5. بنگر که از شمشیر شه در قهرمان خون می‌چکد

6. آخر چه گستاخی است این والله خطا والله خطا

7. گر طفل شیری پنجه زد بر روی مادر ناگهان

8. تو دشمن خود نیستی بر وی منه تو پنجه را

9. آن کو ز شیران شیر خورد او شیر باشد نیست مرد

10. بسیار نقش آدمی دیدم که بود آن اژدها

11. نوح ار چه مردم وار بد طوفان مردم خوار بد

12. گر هست آتش ذره‌ای آن ذره دارد شعله‌ها

13. شمشیرم و خون ریز من هم نرمم و هم تیز من

14. همچون جهان فانیم ظاهر خوش و باطن بلا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گاه خلوت صوفیان وقت با موی چو شیر
* ورد خود ذکر برنج و شیر و شکر کرده‌اند
شعر کامل
سنایی
* بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول
* من گوش استماع ندارم لمن یقول
شعر کامل
سعدی
* مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
* غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد
شعر کامل
صائب تبریزی