جامی_هفت اورنگسلسلةالذهب (فهرست)

قسمت 5 - در تحقیق معنی اختیار و جبر

1. آن بود اختیار در هر کار

2. که بود فاعل اندر آن مختار

3. معنی اختیار فاعل چیست؟

4. آنکه فاعل چو فعل را نگریست،

5. ایزد اندر دلش به فضل و رشاد

6. درک خیریت وجود نهاد

7. یعنی آن‌اش به دیده خیر نمود،

8. کید آن علم از عدم به وجود

9. منبعث شد از آن ارادت و خواست

10. کرد ایجاد فعل، بی کم و کاست

11. درک خیریت، اختیار بود

12. و آن به تعلیم کردگار بود

13. هر چه این علم و خواست، شد سبب‌اش

14. اختیاری نهد خرد لقب‌اش

15. وآنچه باشد بدون این اسباب

16. اضطراری‌ست نام آن، دریاب!

17. باشد از اختیار قدرت دور

18. فاعل آن بود بر آن مجبور

19. هر که در فعل خود بود مختار

20. فعل او دور باشد از اجبار

21. گرچه از جبر، فعل او دورست

22. اندر آن اختیار مجبورست

23. ورچه بی‌اختیار کارش نیست

24. اختیار اندر اختیارش نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
* غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
شعر کامل
وحشی بافقی
* دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
* و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
شعر کامل
حافظ
* ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشت
* که بی ملالت صد غصه یک نواله برآید
شعر کامل
حافظ