جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 24

1. نَفَحات وَصْلَک اَوْ قَدَت جَمَرات شَوْقك فِی الحشا

2. زغمت به سینه کم آتشی که نزد زبانه كما تَشا

3. تو چه مظهری که ز جلوۀ تو صدای صیحۀ صوفيان

4. گذرد ز ذروۀ لامکان که خوشا جمال ازل خوشا

5. همه اهل مسجد و صومعه پیِ ورد صبح و دعای شب

6. من و ذکر طلعت و طرّۀ تو مِنَ الغداة اِلَى العشا

7. زکمندِ زلف تو هر شکن گرهی فگنده به کار من

8. به گره گشاییِ لعل خود که از کارِ من گرهی گشا

9. دل من به عشق تو می نهد قدم وفا به ره طلب

10. فلئن سعا فبه سعا و لئن مشافبه مشا

11. به تو داشت خود دل گشته خون ز تو بود جان مرا سکون

12. فهجرتنی و جعلتني متحيّراً متوحّشا

13. چه جفا که جامی خسته دل ز جدایی تو نمی کشد

14. قدم از طریق جفا بکش سوی عاشقان جفا کش آ


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برو راست خم کرد و چپ کرد راست
* خروش از خم چرخ چاچی بخاست
شعر کامل
فردوسی
* ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
* که رنج خاطرم از جور دور گردون است
شعر کامل
حافظ
* تیشه بر سر زد و پا از در شیرین نکشید
* کوه‌کن بر در عشق از همه پادارتر است
شعر کامل
فروغی بسطامی