عطار_الهی نامهبخش سیزدهم (فهرست)

شمارهٔ 5-(3) حکایت قحط و جواب دادن طاوس

1. مگر شد آشکارا قحط سالی

2. به پیش خلق آمد تنگ حالی

3. سراسیمه جهانی خلقِ محبوس

4. شدند از بهرِ باران پیشِ طاوس

5. که باران می‌نیاید آشکارا

6. دعائی کن زحق در خواه ما را

7. پس آنگه گفت طاوس ای عزیزان

8. نگردد ابر بر بیهوده ریزان

9. شما را گر چه جز باران طلب نیست

10. اگر باران نمی‌بارد عجب نیست

11. عجب اینست کز چندین گنه کار

12. نبارد سنگ بر مردم بیکبار

13. اگرچه میغ ترک آسمان کرد

14. تعجّب گر کنی زان می‌توان کرد

15. که نکشافد زمین از شومی ما

16. خورد ما را ز نامعلومی ما

17. تو پنداری که ازمردانِ راهی

18. کدامین مرد، سرگردانِ راهی

19. چو پندار تو برگیرند از پیش

20. کسی مرده سگی برخیزد از خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شبم در ماتم هجران دو ابرو در خیال آمد
* به سینه هر کجا ناخن زدم شکل هلال آمد
شعر کامل
جامی
* پری رویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر
* عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمی‌باشد
شعر کامل
سعدی
* آنچه دیدی بر قرار خود نماند
* وینچه بینی هم نماند بر قرار
شعر کامل
سعدی